سخت میترسیدم

از اینکه من از نژاد شیشه باشم و شکستنی …

او از نژاد جاده باشد و رفتنی …
آری روزها گذشت ؛ همان شد :

او رفت و من شکستم …

بعضے وقتا یڪیو دوست دارے…. ولے شرایط یہ جوریہ…..
ڪہ هیچوقت نمیشہ بهم برسین.…….
اونوقتہ ڪہ مجبورے…..
خودتو ڪم ڪم دور ڪنـــــ ے.….
سرد شـــــ ے….
حاضرے خودت اذیت شـــــ ے…….
حاضرے خودت تنهایـــــ ے…….
همہ ے دردا رو تحمڸ ڪنـــــ ے…….
تا اونیڪنہ دوسش دارے اذیت نشہ.…..
مجبورے بهش بگـــــ ے دیگہ نمیخوامت.…..
دیگہ دوست ندارم…..
گفتن ایڹ حرفا واسہ آدم خیلــــــــــ ے سختہ…….
قلبت از گفتنش درد میگیره……
ولـــــ ے طرف مقابلت……..
هیچڪدوم از اینارو نمیدونــــــــــہ.……
فقط بهت میگـــــــــہ نامرد……
میگہ قلبمو شڪستـــــ ے..تنهام گذاشتـــــ ے……
ڪاش همدیگہ رو درڪ میڪردیم……
ڪاش میفهمیدیم……
همیشہ اونے ڪہ میره بے معرفت نیست…….
ڪاش میفهمیدیم……..
بعضے وقتا رفتڹ بهتر از موندنہ……
ڪــــــــــاش

...

کنـارت

آب خوردن
مستم مـي کنـد،
بـی تـو امـا
تمـام ِ
"بـــار" هـای جهـان،
فقــط
بــر دوشم اسـت!

بیشعورترین موجود دنیا دل منه !

روزی هزارتا دلیل و منطق براش میارم تا آروم میشه

بازم دم دمای شب که میشه هی ازم میپرسه چرا؟

از تو ای دوست دلم غافل نیست

این که در سینه من هست

تو هستی دل نیست

آرامش این روزهایم را مدیون همین انتظاری هستم که

دیگر از کسی ندارم!

زندگى موسیقى گنجشکهاست

زندگى باغ تماشاى خداست…

زندگى یعنى همین پروازها،

صبح ها، لبخندها،  آوازها…

زندگى ذره ى کاهیست، که کوهش کردیم

زندگى ذره ى کاهیست، که کوهش کردیم

این دلتنگی ها را دست کم نگیر

شاید آغاز دیوانگی ام باشد …

من در تقدیر کسی هستم که مدت هاست تنها نیست

مــےכانـــم روزے تـــو مـرا כر آغــوش خـواهــے گـرفـﭞْ…

اﺟﺎق دﺳﺖ ھﺎﯾﻢ

                             در ﻓﮑﺮ ﺗﻮ ﮔﺮم ﺳﺖ

                          ھﯿﭻ زﻣﺴﺘﺎﻧﯽ

  ﻣﺮا از ﺗﻮ ﺳﺮد ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ

لحـظـــه هـــآیَـم مـــآل تــو .. 

בلم میـפֿـواهـב ᓅـریاـב بزنم بگویم: 

مى פֿـواهى بروى ؟ 

 

چیزے בر ڪلامم نیست 

عشق يعني چي؟

مي گفت عاشقم ، دوستش دارم و بدون او هيچم و براي او زنده هستم...

او رفت و تنها ماند ....

زندگي کرد و معشوق را فراموش کرد...

از او پرسيدم از عشق چه مي داني ؟ برايم از عشق بگو....

گفت:عشق اتفاق است بايد بشيني تا بيفتد!!!

گفت:عشق آسو دگيست ,خيال است...خيالي خوش...

گفت:ماندن است ....فرو رفتن در خود است....

گفت:خواستن و گرفتن و براي خود کردن است....

گفت: عشق ساده ست ، همين جاست دم دست و دنيا پر شده از
 
عشقهاي زود....

گفت: عشق دروغي بيش نيست....
 

گفتم: تو عاشق نبودي و نيستي........

گفتم:عشق يک ماجراست ، ماجرايي که بايد آن را بسازي....

گفتم:عشق درد است ...

گفتم:عشق رفتن است عبور است ، نبودن است...

گفتم: عشق تضاد است....

گفتم:عشق جستجوست ، نرسيدن است...... نداشتن و بخشيدن است....

گفتم:عشق آغاز است , دير است و سخت است....

گفتم:عشق زندگيست ولي از يه نوع ديگه.....


به فکر فرو رفت و گفت عاشق نبوده ام ...

گفتم عشق راز است ....

راز بين من و توست و بر ملا نمي شود ....

هيچ وقت پايان نمي يابد . مگر به مرگ.....

آهي سردي کشيد....

ديگه هيچي نگفت....

سرشو انداخت پائين و آروم از پيشم رفت....

برای عشق گریه کن

ولی کسی رو به خاطر عشق به گریه کردن ننداز

:عشق بازی کن

اما هرگز کسی رو با عشق به بازی نده

خواستند از عشق آغوش و بوسه را حذف کنند، عشق از آغوش و بوسه حذف شد

        سلامی به گرمی عشق...

به شیرینی طعم لب یار...

                                 و به وسعت علاقه من به تو.

 خوب من کاش میدانستی تا چه اندازه دلتنگ  نگاهت هستم

کاش بودی و میدیدی که چگونه با داشتن تو

                تمام زیبایی های جهان را به سخره میگرفتم.

آنقدر دوستت دارم که حتی اگر نفسی هم نباشد

به هوای تو زنده می مانم.

         دوستت دارم بی آنکه بدانی

و برایت خواهم مرد تا شاید بدانی

چقدر دوستت داشتم.

رضـــــــا

عسل بانو، هنوزم پیش مایی

اگرچه دست تو، تو دست من نیست

هنوز هم با توأم تا آخرین شعر

نگو وقتی واسه عاشق شدن نیست

حالا هر جا که هستی باورم کن

بدون با یاد تو تنها ترینم

هنوزم زیر رگبار ترانه، کنار خاطرات تو میشینم

...

عسل بانو، عسل گیسو، عسل چشم،

منو یاد خودم بنداز دوباره

بذار از ابر سنگین نگاهم

بازم بارون دلتنگی بباره

...

تو رفتی بی من امّا من دوباره

دارم از تو برای تو می خونم

سکوت لحظه های تلخ رو بشکن

نذار اینجا تک و تنها بمونم

نذار اینجا تک و تنها... بمونم

تو در قلب من جای داری

و خدا در قلب توست

این است راز نزدیکتر شدنم به خدا 

***

اَنْت فی قَلْبی

وَاللهُ فی قَلْبک

هذا هُوَ سِرُّ اَنَا اَقْرَبُ اِلَی الله

 ***

You are in my heart

And god is in your heart

This is a secret I am closer to god

دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد

پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است

داشتم زندگيمو ميكردم

اومدي حالمو عوض كردي

اين همه راه و اومدي كه بري

كه خرابم كني و برگردي؟

همه چيز خوب بود قبل از تو عشـــ♥ـــــق با من غريبگي ميكرد

يه نفر داشت با خودش

تنها زير اين سقف زندگــــــ♥ــــــي ميكرد

دلتنگــــــ♥ــــي
هنوز حرفهايم را لاک ميگيرم
هنوز هم غلط املايي دارم
هنوز دلتنگ ميشوم براي نبودنت
بودنت هيچ وقت عادي نشد
چطور به نبودنت عادت کنم؟